to answer, to reply to, to retort, to respond, to rejoin
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او به نامهی من جواب نداد.
He did not answer my letter.
خودم میدانم چطور جواب بدهم.
I know myself how to answer.
با لحن کشداری گفت: «تلفن را جواب بده عزیزم»
"answer the phone, deary," she said in a drawl
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جواب دادن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جواب دادن